“
مطالعات گسترده ای در جهت بررسی اثر بخشی درمانگری شناختی- رفتاری برای انواع اختلالات دوره کودکی صورت گرفته و در این راستا، اختلالات مختلف کودکان چون اضطراب، پرخاشگری، افسردگی، اختلال نقص توجه- بیش فعالی و ناتوانی یادگیری، توسط راهبردهای درمانگری شناختی-رفتاری مورد مداخله قرار گرفتهاند(کندال و مندل، ۱۹۹۵؛ گرو وکندال،۲۰۰۰، به نقل از گل پرور،۱۳۹۰).
۲-۱۶اصول اولیه درمان شناختی رفتاری
الف) تغییر توقعات غیر واقعی در روابط ب) تصحیح اسنادهای نادرست در تعاملهای ارتباطی ج) بهره گیری از روشهای خود آموزی برای کاهش تعاملات مخرب(ترکینگتون[۵۸] و همکاران، ۲۰۰۹).
۲-۱۷مدیریت رفتار خود
اسکینر اولین کسی است که فلسفه رفتاری گرایی را به کار برد و انواع کنترل به وسیله خود را مطرح کرد. او مطرح کرد زمانی که مردم خودشان را کنترل میکنند علتها را انتخاب و بر اساس آن عمل میکنند و درباره راه حل مشکلات فکر میکنند و تلاش میکنند خود شناسی را افزایش دهند(کوپر[۵۹]، ۲۰۰۷). در شکل اولیه خود مدیریتی زمانی رخ میدهد که فرد از یک رفتار در یک زمان برای کنترل رفتارهای دیگر در یک زمان دیگر استفاده می کند (میلتون برگر[۶۰]،۲۰۱۲).
تعریف های متعددی از خود کنترلی و خود مدیریتی مطرح شده است بسیاری از این تعریفها شبیه به تعریفی است که دورسین[۶۱] و ماهونی[۶۲] ارائه داده اند: خود کنترلی زمانی صورت میگیرد که در هنگام نبود کنترل خارجی فوری، شخص به وسیله بروز دادن پاسخی رفتارهای دیگر خود را کنترل می کند(کوپر، ۲۰۰۷).
در مداخلات خود مدیریتی به دانش آموزان آموزش می دهند که راهبرد تغییر رفتار را به منظور ارزیابی و هدایت مستقل رفتار خود به کار ببرند (کالدول[۶۳]،۲۰۱۰).
در خود مدیریتی فرد با محدود کردن برخی رفتارها بر رفتارهای دیگرش تاثیر می گذارد و تعدادی از پاسخهایی یک فرد بر فراوانی رفتارهای دیگر او تاثیر می گذارد(کوپر، ۲۰۰۷). خود کنترلی اغلب زمانی رخ میدهد که فرد تقویت فوری را برای به دست آوردن تقویتهای آینده فراموش می کند(کازدین، ۱۹۹۴). شایع ترین راهبرد خود مدیریتی شامل خود ارزیابی، خود نظارتی، خود ارزیابی و خود آموزش دهی، خود تقویت دهی است و از جمله متغیرهای وابستهای که در مطالعات خود مدیریتی به کار میرود: رفتار تکلیف محور ، تکلیف گریز، دقت در انجام تکالیف درسی، مدیریت عملکرد، خودگردانی توجه است(کالدول،۲۰۱۰).
۲-۱۸خود کنترلی رفتار
رفتار، توانایی انجام عملیات و فعالیتها مطابق با اهداف و انتظارات اجتماعی است. در ابتدا دیدگاه بیشتر رویکردهای رفتارگرایی درباره انسان این بود که انسان موجودی منفعل است. به عنوان نمونه، اسکینر و پاولوف مطرح میکردند که رفتار از طریق فرایند های شرطی سازی و محیطی شکل میگیرد. پس از توسعه علوم ، کشف کردند که انسان یک موجود شناختی است که به طور فعال می تواند مغز را برای کنترل رفتار تحریک کند. و تعدادی از نظریه پردازان رفتارگرا مطرح کردند که در اجرای رفتار، تداعیهای بین فرایندهای حسی و حرکتی روی میدهد و این فرایند های حسی شامل فرایندهای شناختی و پردازش اطلاعات پیچیده است که با نظریه های ساده رفتاری بسیار متفاوت است. از جمله پارامترهایی که برای رسیدن به کنترل رفتار به آن نیاز داریم دستیابی به تمرکز، حافظه و درک خوب است که از طریق خود آگاهی رخ میدهد(ارنالدی[۶۴]، ۲۰۱۱).
خود کنترلی یعنی اینکه فرد رفتارها، احساسات و غرایز خود را، با وجود برانگیختنی برای عمل کنترل می کند. یک کودک یا نوجوان با خود کنترلی زمانی را صرف فکر کردن به انتخابها ، نتایج احتمالی می کند سپس بهترین را انتخاب می کند(فرایز و هوفمن، ۲۰۰۹).
خود کنترلی(self-control) را مایر و سالووی(۲۰۰۳) تحت عنوان کاربرد صحیح هیجانها معرفی می نماید و اعتقاد دارند که قدرت تنظیم احساسات موجب افزایش ظرفیت شخصی برای تسکین دادن خود، درک کردن اضطرابها، افسردگیها یا بی حوصلهگی متداول می شود افرادی که به لحاظ خود کنترلی ضعیفاند دائماً با احساس ناامیدی، افسردگی، بی علاقگی به فعالیت دست به گریباناند. درحالی که افراد با مهارت زیاد در این زمینه با سرعت بیشتر می توانند تمایلات را پشت سر گذاشته و میزان مشخصی از احساسات را با تفکر همراه نموده و مسیر درست اندیشه را بپیمایند(صفری، ۱۳۸۷).
خود کنترلی به معنای سرکوب کردن هیجانات و احساسات نیست. برعکس خود کنترلی به این می پردازد که ما یک انتخاب برای چگونگی ابراز احساساتمان داریم و چیزی که مورد تأکید است، روش ابراز احساسات است به طوری که جریان تفکر را تسهیل کند. از جمله فواید کنترل و تنظیم هیجانات کنترل سطوح برانگیختگی برای به حداکثر رساندن عملکرد، پشتکار داشتن، به رغم دلسردی و وسوسه، جلوگیری از واکنش مخرب در مقابل تحریک، عملکرد صحیح به رغم فشارهای وارده میباشد . ناتوانی در تنظیم هیجان حاصل از این گونه مخالفتهای اجتماعی و ترس از این گونه مخالفتها گاهی آنقدر شدید است که بر تلاش های فرد برای انجام عمل صحیح چیره می شود(شیپر[۶۵] و همکاران، ۲۰۰۹).
رفتارهای نامناسب می توانند در انجام تکالیف، حتی در بین دانش آموزانی که دارای مهارت های تحصیلی کافی در دیگر حوزه ها هستند، مشکلات جدی ایجاد کنند. ریتر، مبی و مک لاگین(۱۹۸۵) دریافتند که کنترل رفتار خود یک تکنیک مؤثر برای کاهش زمان لازم برای انجام تکلیف و افزایش زمان لازم برای رفتارهای تکلیف گریز است. کنترل رفتار خود به دانش آموزان کمک می کند تا مسئولیت رفتارهای خودشان را بپذیرند. کنترل رفتار خود این امکان را به دانش آموزان میدهد که بر رفتار خود نظارت داشته و رفتارهایی که در انجام تکلیف تداخل ایجاد میکنند تغییر دهند.
۲-۱۹مزایایی خود مدیریتی
-
- دانش آموزان خود مسؤلیت کارهای خود را برعهده می گیرند.
-
- راهبرد مدیریت خود را میتوان به کلاسهای دیگر نیز تعمیم داد.
-
- این روش میزان درخواست کمک از معلم را کاهش میدهد.
-
- یک نوع روش خود گردانی است که یادگیرندگان را تشویق می کند مستقل کار کنند و از کنترل خارجی به کنترل درونی برسند.
-
- دانش آموزان را قادر میسازد تا زمان را مدیریت کرده و وقت خود را بیشتر وقف آموزش مهارت های جدید کنند.
-
- این راهبرد برای دانش آموزان با زمینه های متفاوت (میزان اطلاعات قبلی، طبقه اجتماعی، اقتصادی) مفید است و برای دانش آموزان که دچار معلویت هستند نیز مفید است(کالدول،۲۰۱۰).
-
- خود مدیریتی می تواند برای رفتارهایی تاثیر بگذارد که با کنترل خارجی غیر قابل دسترس هستند.
-
- خود مدیریتی می تواند برای تعمیم و نگهداری سریع برنامه تغییر رفتار به کار رود.
“