در سال های اخیر رویکرد روانشناسی مثبت گرا با توجه به استعدادها و توانمندیهای انسان در جای پرداختن به نابهنجاریها مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است. این رویکرد هدف نهایی خود را شناسایی موضوع ها و شیوه هایی می داند که بهزیستی و شادکامی انسان را بدنبال دارد. از این رو عواملی که موجب تصلابق بیشتر آدمی با نیازها و تهدیدهای زندگی می شود، بنیادی ترین موضوع مورد پژوهش این رویکرد است. (کمپل وهمکاران (2006)).
مدل پنج عاملی (FFI) شخصیت یک نتیجه گیری تجربی درباره متغیرهای صفات شخصیت می باشد. بر اساس این مدل، شخصیت از پنج بعد اصلی تشکیل شده است که عبارتند از روان رنجور خویی (N)، برون گرایی (E)، انعطاف پذیری (O)، سازگاری (A)، وظیفه شناسی (C )، این پنج عامل نه تنها در مقیاس های رتبه ای همسالان (تیوبس و
خرید اینترنتی فایل کامل :
کریستال ، 1961-1992 .) وجود دارند.
در ویژه گی های توفیقی (سوسیر، 1997). در پرسشنامه اندازه گیری نیازها و انگیزش ها (کاستاومک کری، 1998). در مقیاس های تخصصی Q-set کالیفرنیا (لینیک، 1994). در مجموعه علایم اختلالات شخصیت (کلارک و لیوسلی، 1994). بیشتر روان شناسان واژه ی شخصیت را آن چیزی معنی کردند که توسط مدل نیمه عاملی خلاصه شده است.
فرایند مقابله عمدتاً از فعالیتها و اقداماتها و رفتاری فرد برای مدیریت استرس است. (استون و همکاران، 1992) مقابله را معادل تلاش هشیار برای مواجهه با مطالبات استرسزا میدانند. از سوی دیگر کمپاس (1987) معتقد است مقابله صرفاً راهبرد است و الزاماً معادل مفقیت در کاهش استرس و درماندگی نیست. مقابله طبق نظر کمپاس به اقدامات سازش یافته و سازش نایافته در مواجه با عوامل استرسزا اطلاق میشود. طبق نظر لاروس و فلکمن (1986) مقابله؛ «تلاشهای رفتاری و شناختی که به طور مدواوم در حال تغییرند تا از عهده خواستههای خاص بیرونی یا درونی شخصی که ورای ضابع و توان وی ارزیابی میشوند، برآیند». بر اساس این تعریف، مقابله فرایندی است که دائماً در حال تغییر است؛ مقابله بطور خودکار انجام نمیشود، بلکه الگوی آموخته شدهای است برای پاسخگویی به موقعیتهای کنشزا؛ مقابله نیازمند تلاش فرد برای مواجهه با استرس است. در تعریفی که لازاروس (1982) از مقابله اارائه دهد، آن را تلاشهایی معرفی میکند که برای مهار (شامل تسلط، تحمل، کاهش دادن یا به حداقل رساندن تعارضها و خواستههای درونی و محیطی که فراتر از منابع شخصاند، صورت میپذیرد.
پژوهشهای گوناگونی در رابطه با متغیرهای این تحقیق به صورت جداگانه و یا با متغیرهای دیگر انجام گرفته است اما تاکنون پژوهشی که همزمان رابطه 3 متغیر پنج عامل بزرگ شخصیت، تابآوری و سبکهای مقابلهای را مورد مطالعه قرار داده باشد مشاهده نشده، لذا سوال اصلی این پژوهش این است که آیا بین پنج عامل بزرگ شخصیت، با تابآوری و سبکهای مقابلهای رابطه وجود دارد؟